معنی خانه بی پنجره
ترکی به فارسی
پنجره
تعبیر خواب
۱ـ دیدن پنجره در خواب، علامت آن است که تلاشهای شما برای رسیدن به آرزوهای درخشان، نقش بر آب خواهد شد.
۲ـ دیدن پنجره های بسته در خواب، علامت آن است که از عزیزان خود جدا خواهید شد.
۳ـ دیدن پنجره های شکسته در خواب، علامت آن است که سوء ظن هایی مصیبت بار به شما هجوم خواهد آورد.
۴ـ نشستن بر لب پنجره در خواب، علامت آن است که قربانی حماقت خود خواهید شد.
۵ـ اگر خواب ببینید از پنجره وارد خانه می شوید، علامت آن است که برای رسیدن به مقصود خود، از ابزار و وسایلی نادرست استفاده می کنید.
۶ـ اگر خواب ببینید از پنجره ای فرار می کنید و به بیرون می روید، علامت آن است که با درد سری دست به گریبان می شوید که شما را از حرکت باز می دارد.
۷ـ اگر در خواب از پنجره ای به بیرون نگاه کنید و چیزهایی عجیب به چشمتان بخورد، علامت آن است که در پیش بردن شغل مورد علاقه خود با شکست روبرو می شوید. - آنلی بیتون
نگاه کردن از پنجره: یک دیدار منتفی شده
وارد شدن از پنجره: شکست خوردن یک اقدام
بسته: موانع بر سر راه برنامه های ریخته شده
باز: حمایت آسان
نورگیر: اضطراب - لوک اویتنهاو
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) دریچه ای بود در دیوار که ببیرون نگرند مشبکی باشد که در سرایها بر دریچها نهند، هر چه مشبک باشد. -3 تنکه آهنی پر سوراخ، دیده بان کشتی، خانه چوبین که برای درندگان و طیور سازند قفص قفس. یا پنجره لاجورد. آسمان. یا مثل پنجره. مشبک شبکه دریچه دار مغربل.
لغت نامه دهخدا
پنجره. [پ َ ج َ رَ / رِ] (اِ) دریچه ای بود در دیوار که به بیرون نگرند. (لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی). آنچه در بعضی عمارات مشبک سازند. (غیاث اللغات). دریچه ای بود مشبک. مشبکی باشد که در سرایها بر دریچه ها نهند. (صحاح الفرس). بالگانه (حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی). غُلوَ کَن در. غلبکن در:
سوی باغ گل باید اکنون شدن
چه بینیم از بام و از پنجره.
بونصر (از لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی).
بدل پنجره بر گردش سیمین جوشن
بدل کنگره بر برجش زرّین مغفر.
فرخی.
پس هر پنجره بنهاده برافشاندن را
بدره و تنگ بهم پر ز شیانی و شکر.
فرخی.
در آرزوی آنکه ببینی شگفتیی
بر منظری نشسته و چشمت به پنجره.
ناصرخسرو.
|| هرچه مشبک باشد. (غیاث اللغات). || تنکه ٔ آهنی پرسوراخ. || دیده بان کشتی. || خانه ٔ چوبین که برای درندگان و طیور سازند. (غیاث اللغات). قفص. (لغت نامه ٔ مقامات حریری) (منتهی الارب). قفس.
- پنجره ٔ لاجورد، کنایه از آسمان است. (برهان قاطع).
- مثل پنجره، شبکه دار. مشبک. دریچه دار. مُغَربَل.
خاتون پنجره
خاتون پنجره. [پ َ ج َ رَ / رِ] (اِ مرکب) بازیچه ای است که اطفال از پنج چوب باریک می سازند.
حل جدول
کوخ
فرهنگ عمید
دریچه،
دریچۀ مشبک و سوراخسوراخ آهنی یا چوبی که در دیوار اتاق یا جای دیگر کار بگذارند،
مترادف و متضاد زبان فارسی
پادگانه، دریچه، روزنه
فارسی به عربی
مشبک، نافذه
فارسی به ایتالیایی
finestra
فارسی به آلمانی
Fenster (n), Fenster
فرهنگ معین
(پَ جِ رِ) (اِ.) ساختاری در دیوار اتاق، ساختمان یا وسیله نقلیه برای وارد شدن روشنایی، هوا یا هر دو و دیده شدن قضای بیرون یا درون.
گویش مازندرانی
پرزین
واژه پیشنهادی
دریچه
معادل ابجد
928